لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

ه پ ر و ت

و او چیزی کشیده بود . مثل نقاشی ، شاید هم یک کش پول ، شاید هم یک چیزی با تمباک لنگه ای ، و شاید معجونی از هر سه ! که علم همه هپروت شده بود و هیچ چیز به کمکش نمی آمد . نه آب لیمو و ماست ، نه دوش آب سرد و نه استامینوفن کودئین خارجی اصل !
یعنی خلاص!

DESIGN : BANDARI .BLOGSKY.COM
حد اقل برای چند ساعت.

پس به کنار خیابانی رفت که اولین پست بلاگش را آنجا آپ کرده بود. برس را دورن آن سطل بزرگ از رنگ سفید فرو کرد و یک خط عابر پیاده زشت کشید. نه افقی و نه عمودی . کج ! بعد به پلیس گفت این کانتور ( مدار کنترل کننده چراغ راهنمایی که سه زمان دارد) را دست کاری کن که فقط قرمز بماند و همه ماشین ها بایستند تا این خط عابر پیاده خشک شود.

در آن زمان در (در عالم هپروت ) همه مردم شهر ماشین خریده بودند . و اتفاقآ همه هم انتهای آن خیابان کار داشتند و اتفاقا تر هم پشت چراغ قرمز گیر کردند.حالا که دیدند مجبورند بوق بزنند ، تصمیم گرفتند مثل آدم های خیلی متمدن از بوق ماشین هایشان یک سمفونی درست کنند . اول کامیون داران با بوق باس شروع کردندو بعد پیکان داران با بوق آلتو و بعد دویست و شش داران تیپ شش با بوق سولو!

تازه او معشوقه ( شاید هم معشوق) ش را پیدا کرده بود تا با سمفونی در انتهای همان خیابان با هم برقصند .

نظرات 7 + ارسال نظر
من 27 شهریور 1385 ساعت 09:50 ب.ظ

ایول کشنده!
ایول ضد دارو! (پروفون ولی تاثیر داره ها.. یا دیازپام)
ایول لب تاب!
بی شوخی
...
میخوام وسط آسمون برقصم
خش صدامو فروختم براتون یه آهنگ اسپانیولی خریدم
پسره ی کور ، برات بریل میرقصم
دختره ی لنگ ، بیا دوتائی
خرگوشا، گوشا همه سیخ : نیگا کنین به آسمون
پاشین
همه تون پاشین
...
با حق کپی رایت جناب کیوی!

کشمیری ساجده 27 شهریور 1385 ساعت 10:36 ب.ظ http://porteghale206.blogsky.com/

خوش اهوندی ام با خش دار می به خونم ات

صبرا 28 شهریور 1385 ساعت 07:40 ق.ظ

نه آبا!
نیومده اکتیو شدی..

بودیم ٬ چشم شما ما رو نمی دید . حالا بپا چشمت سور نباشه . گرچه لنج همیشه توی هوو دیریاست!

موسا 28 شهریور 1385 ساعت 03:24 ب.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
مشتری شدم ...

حسین 28 شهریور 1385 ساعت 04:39 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

سلام. من برای اولین باره که به وبلاگ یک همشری مدرن نویس می رم! خیلی قشنگ بود. خیلی... خیلی... .موفق باشید

علی 29 شهریور 1385 ساعت 01:19 ق.ظ http://tamas.blogsky.com/

سلام
ای داستان مال کی بود!

مال من و ناخدا و خدا

سوسک سپید 29 شهریور 1385 ساعت 02:29 ق.ظ http://sooskesepid.blogsky.com

پیشم بیا / کارت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد