تازه یادم می آید همه اش بچه بودم ! همه دنیای من خلاصه می شد به بازی های کودکانه در کوچه ای خنک شده از گرمای تابستان جنوب . کنار همبازی های ساده دلی که هر کدامشان گوشه ای از دنیا را نگه داشته اند . و تمام آرزو های من . که خلاصه می شد در یک گاز کوچک از سیب سرخ بالای درخت همسایه . آنجا که گنجشکان با هم آشتی و صورت روزگار را کثیف می کردند . روزگاری که همیشه زیر درخت با کلاه کاغذی ، نگهبانی می داد و شوهر پیر زن همسایه بود . پیر زنی که آنقدر مهربان بود که روزگار با او کاری نداشت و می گذاشت آرام زندگی کند .
عصر ها که ما در کوچه بازی می کردیم . روزگار به سیب در خت خیره می شد و تعجب می کرد که چرا دستش نمی رسد تا آن را بچیند . حتی خود سیب هم با اینکه خیلی وقت ها بود رسیده بود نمی افتاد . پدرم هم یادش نمی آمد کِی به همسایگی آنها آمده ایم و سیب از کِی سرخ شد .
یک روز تصمیم گرفتم سیب را بچینم که : ...
سلام ... اوللللللللللللللللللللللل
یه عالمه سوال ... اول اینکه (موفقیت ) -->(چرخه خیال مکرر) یعنی چه
شبیه --> مدام در اینه فوت میکرد ...ان یکی (کدوم یکی) ....با ماشیت قهوه می خورد یا واسه کار با ماشین مجبور بود قهوه بخوره
چهارشنبه --> خستگی نامرد یعنی چی نامردش یعنی چی ...
سقوط --> چرخش بنفش ...او زندگی را بود ..نمی فهممشون
بچگی با لبخند
دوستدار شما آپ شد ..
یه شب از همون شبهای جنوبی که بوی شرجی وباروت مزه ی دهنمون شده بود، خوابیدیم و صبح که پا شدیم دیدیم بچگیهامون و دزدیدند. آخه ما جنوبی بودیم و ...
می دانی جنوبی که باشی خروسهایت جنگی می شوند.
سلام، خسته نباشید.
وبلاگ زیبائى دارید، لطفا به ما هم سرى بزنید.
واگر زحمت نیست مارا لینک کنید.
این آدرس ماست:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%AE%D8%B1%D8%AF
و اولین گناه آدم ابوالبشر کرد
با هوس خوردن سیب
من از دست شما شکارم ...لطفا بگید اینا یعنی چی .......سلام اگه اینا که نوشتم بگید منظورتون چیه منم میتونم کارارو تحویلتون بدم ...بجز چرخه خیال و چرخش بنفش....منتظرم
اها یه چیزی فکر نکنی عصبانیما ..نیستم به خدا دوست ندارم بد قول بشم
اپمممممممممممممممممممممم
بقیه اش چی شد ...... تفنگ من کوووووووووووووووووووو
وبلاگ را دیدم زیبا بود و ماندگار .سبز باشی
شاعر میگه امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا .....من امروز تا ساعت ۱۰ کلاس دارم ...ولی الان میلتو خوندم ...گرفتم ...به نظرم توضیح دادن در مورد دلایل احمقانه است واسه همین نمیگم گیرم کجا بود ...راستی سلام ...
پیکچر اف د مون ............................................
پر سیبی است دست ام
در وقف دندان هایت
http://www.atrebaharnaranj.persianblog.com/ با یک کلیپ زیبا از مراسم خداحافظی ناصر عبداللهیup شد . از دستش ندین ... وبلاگ یه کم سنگین شده ولی ارزش دیدن داره ...
سلام ...من اپ شدم ...بیا پیشم منتظرتم ..بابای
سلام ...بعد از هزار سال نوری ...من و سیب روزگار ...من صد بار اپ کردم شما نیومدی لاقل یه بار هم شما اپ کن ما نیایم ...
بهتر بود بجای سیب زیتون بندری انتخاب میکردی چون تو هوای گرم وشرجی سیب بعمل نمیاد .موفق ببی
سلام ...ببین اینو ... عین قصه تو
سلام
وبلاگ قشنگی دارین پاینده باشین
چرا نویسنده ها و شعرا اینقدر سیب دوسسسسست دارن؟!
سلام چرا به روز نیستی . حیف است یک هرمزگانی باید آنقدر به روز وتازه باشد که هر لحظه حرفی برای گفتن داشته باشد . به ماهم سری بزن . نظرت در مورد تبادل لینک چیه ؟
اقای بدبخت ایشان به سیب علاقه داره نه به زیتون شاید انبا بهتر بود
اتفاق های سیب دیگه نمی افته
سرپهنگی شعری گذاشته که با توجه به کامنتی که اینجا گذاشته من فکر می کنم جرقه اش داستان کوتاه تو بوده.
پایدار باشی
انتخاب چای شیرین فقط واسه هارمونی با تلخ کامی بوده ...بچه هات تا چارشنبه اماده ان ...البته باید تا دوشنبه بعدش صب کنی ...وبلاگم مال تو ..میفروشمش به قیمت .... فعلا نمیدونم
سلام ناخدا
به خاطر احساس لطیف و شاعرانه ات تبریک بهت میگم. قطعه قشنگی بود منتظر ادامه آن هستم...
.................................
یه سری هم به ما بزن اگه وقت کردی
موفق باشی