لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

من و سیب و روزگار

 

تازه یادم می آید همه اش بچه بودم ! همه دنیای من خلاصه می شد به بازی های کودکانه در کوچه ای خنک شده از گرمای تابستان جنوب . کنار همبازی های ساده دلی که هر کدامشان گوشه ای از دنیا را نگه داشته اند . و تمام آرزو های من . که خلاصه می شد در یک گاز کوچک از سیب سرخ بالای درخت همسایه . آنجا که گنجشکان با هم آشتی و صورت روزگار را کثیف می کردند . روزگاری که همیشه زیر درخت با کلاه کاغذی ، نگهبانی می داد و شوهر پیر زن همسایه بود . پیر زنی که آنقدر مهربان بود که روزگار با او کاری نداشت و می گذاشت آرام زندگی کند .

عصر ها که ما در کوچه بازی می کردیم . روزگار به سیب در خت خیره می شد و تعجب می کرد که چرا دستش نمی رسد تا آن را بچیند . حتی خود سیب هم با اینکه خیلی وقت ها بود رسیده بود نمی افتاد . پدرم هم یادش نمی آمد کِی به همسایگی آنها آمده ایم و سیب از کِی سرخ شد .

یک روز تصمیم گرفتم سیب را بچینم که : ...

نظرات 30 + ارسال نظر
قصاب 15 آذر 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

سلام ... اوللللللللللللللللللللللل

قصاب 15 آذر 1385 ساعت 12:31 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

یه عالمه سوال ... اول اینکه (موفقیت ) -->(چرخه خیال مکرر) یعنی چه

قصاب 15 آذر 1385 ساعت 12:37 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

شبیه --> مدام در اینه فوت میکرد ...ان یکی (کدوم یکی) ....با ماشیت قهوه می خورد یا واسه کار با ماشین مجبور بود قهوه بخوره

قصاب 15 آذر 1385 ساعت 12:46 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

چهارشنبه --> خستگی نامرد یعنی چی نامردش یعنی چی ...

قصاب 15 آذر 1385 ساعت 12:52 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

سقوط --> چرخش بنفش ...او زندگی را بود ..نمی فهممشون

م.خ 18 آذر 1385 ساعت 11:08 ب.ظ http://mkheyre.blogfa.com

بچگی با لبخند
دوستدار شما آپ شد ..

یه شب از همون شبهای جنوبی که بوی شرجی وباروت مزه ی دهنمون شده بود، خوابیدیم و صبح که پا شدیم دیدیم بچگیهامون و دزدیدند. آخه ما جنوبی بودیم و ...
می دانی جنوبی که باشی خروسهایت جنگی می شوند.

محمد محمدیان کوخردى 21 آذر 1385 ساعت 04:00 ب.ظ

سلام، خسته نباشید.
وبلاگ زیبائى دارید، لطفا به ما هم سرى بزنید.
واگر زحمت نیست مارا لینک کنید.
این آدرس ماست:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%AE%D8%B1%D8%AF

صبرا 23 آذر 1385 ساعت 12:00 ب.ظ

و اولین گناه آدم ابوالبشر کرد
با هوس خوردن سیب

قصاب 25 آذر 1385 ساعت 02:09 ب.ظ

من از دست شما شکارم ...لطفا بگید اینا یعنی چی .......سلام اگه اینا که نوشتم بگید منظورتون چیه منم میتونم کارارو تحویلتون بدم ...بجز چرخه خیال و چرخش بنفش....منتظرم

قصاب 25 آذر 1385 ساعت 02:16 ب.ظ

اها یه چیزی فکر نکنی عصبانیما ..نیستم به خدا دوست ندارم بد قول بشم

قصاب 28 آذر 1385 ساعت 04:55 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

اپمممممممممممممممممممممم

قصاب 28 آذر 1385 ساعت 07:59 ب.ظ

بقیه اش چی شد ...... تفنگ من کوووووووووووووووووووو

خبرنگار 28 آذر 1385 ساعت 10:09 ب.ظ http://raportkhabarnegar.persiablog.com

وبلاگ را دیدم زیبا بود و ماندگار .سبز باشی

قصاب 5 دی 1385 ساعت 02:02 ب.ظ

شاعر میگه امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا .....من امروز تا ساعت ۱۰ کلاس دارم ...ولی الان میلتو خوندم ...گرفتم ...به نظرم توضیح دادن در مورد دلایل احمقانه است واسه همین نمیگم گیرم کجا بود ...راستی سلام ...

قصاب 5 دی 1385 ساعت 08:02 ب.ظ

پیکچر اف د مون ............................................

کشمیری ساجده 6 دی 1385 ساعت 06:58 ب.ظ http://solina.blogfa.com/

پر سیبی است دست ام
در وقف دندان هایت

roya 9 دی 1385 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.atrebaharnaranj.persianblog.com/

http://www.atrebaharnaranj.persianblog.com/ با یک کلیپ زیبا از مراسم خداحافظی ناصر عبداللهیup شد . از دستش ندین ... وبلاگ یه کم سنگین شده ولی ارزش دیدن داره ...

قصاب 10 دی 1385 ساعت 01:36 ب.ظ

سلام ...من اپ شدم ...بیا پیشم منتظرتم ..بابای

قصاب 12 دی 1385 ساعت 10:39 ب.ظ http://dammit.blogfa.com

سلام ...بعد از هزار سال نوری ...من و سیب روزگار ...من صد بار اپ کردم شما نیومدی لاقل یه بار هم شما اپ کن ما نیایم ...

بدبخت 18 دی 1385 ساعت 06:06 ق.ظ

بهتر بود بجای سیب زیتون بندری انتخاب میکردی چون تو هوای گرم وشرجی سیب بعمل نمیاد .موفق ببی

سلام ...ببین اینو ... عین قصه تو

بهاره خانم 19 دی 1385 ساعت 09:50 ق.ظ http://bivafayeman.blogfa.com

سلام
وبلاگ قشنگی دارین پاینده باشین

دمدمی 19 دی 1385 ساعت 05:49 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

چرا نویسنده ها و شعرا اینقدر سیب دوسسسسست دارن؟!

سلام چرا به روز نیستی . حیف است یک هرمزگانی باید آنقدر به روز وتازه باشد که هر لحظه حرفی برای گفتن داشته باشد . به ماهم سری بزن . نظرت در مورد تبادل لینک چیه ؟

[ بدون نام ] 21 دی 1385 ساعت 03:18 ق.ظ

اقای بدبخت ایشان به سیب علاقه داره نه به زیتون شاید انبا بهتر بود

اتفاق های سیب دیگه نمی افته

دمدمی 24 دی 1385 ساعت 03:13 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

سرپهنگی شعری گذاشته که با توجه به کامنتی که اینجا گذاشته من فکر می کنم جرقه اش داستان کوتاه تو بوده.
پایدار باشی

قصاب 29 دی 1385 ساعت 03:38 ب.ظ

انتخاب چای شیرین فقط واسه هارمونی با تلخ کامی بوده ...بچه هات تا چارشنبه اماده ان ...البته باید تا دوشنبه بعدش صب کنی ...وبلاگم مال تو ..میفروشمش به قیمت .... فعلا نمیدونم

رامی 30 دی 1385 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.dehtal.coo.ir/

سلام ناخدا
به خاطر احساس لطیف و شاعرانه ات تبریک بهت میگم. قطعه قشنگی بود منتظر ادامه آن هستم...
.................................
یه سری هم به ما بزن اگه وقت کردی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد