لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

رزونامه

ای کاش هر روز صبح یکی درب اتاقم را می زد و می رفت .و روزنامه ای برایم بین دستگیره درب - مچاله می گذاشت . که صفحه اولش بزرگ نوشته بود : امروز تعطیل است .

و تمام صفحاتش آنقدر در هم نوشته شده بود که نمی توانستم آن را بخوانم . در بین صفحاتش یک جدول داشت که باید در آن تف می کردی تا حل شود . مثل روزگار .  تمام جدول را حل می کردم . صفحه آخرش هم عکس کلاغی بود که تا نگاهش می کردم شروع می کرد به پرواز کردن روی تابلوهایم . و روی تابلوی آخرم با خنجری آفریقایی که دسته ی آن از عاج ماموت تنهایی بود - می کشتمش . و با صدای چکیدن خونش درون جام - پیپ انگلیسیم را روش می کردم و از پنجره طلوع خورشید را که دزدکی به خلوتم سرک می کشد نگاه می کردم .

ای کاش .

نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی 30 مهر 1386 ساعت 12:03 ب.ظ http://yekdastanak.blogfa.com

ممنون که سر زدی این کاره!!!!!

پوریا کاظمی 30 مهر 1386 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.tantaremajzoub.com

یا علی مدد
از اینکه پیش آمدید صد صفا.مطالب شما هم خیلی عالی هست.کاش نظر اختصاصی راجع به مطالب بدهید.و در ضمن سایت رسمی در دست ساخت است.انشاالله به زودی آپلود میشود.

باحال 1 آبان 1386 ساعت 03:57 ب.ظ http://www.sarayehman.blogfa.com

دیوونه نشی

بدیس 3 آبان 1386 ساعت 11:29 ق.ظ http://aask.blogsky.com/

باسلام
بامطلب موسیقی بروزم

حسین 6 آبان 1386 ساعت 10:55 ق.ظ

ممنون که سر زدی
موفق باشی
شعرات قشنگ بود

معین راشدی 25 اسفند 1386 ساعت 07:26 ب.ظ

عاشقتوم فلانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد