ای کاش هر روز صبح یکی درب اتاقم را می زد و می رفت .و روزنامه ای برایم بین دستگیره درب - مچاله می گذاشت . که صفحه اولش بزرگ نوشته بود : امروز تعطیل است .
و تمام صفحاتش آنقدر در هم نوشته شده بود که نمی توانستم آن را بخوانم . در بین صفحاتش یک جدول داشت که باید در آن تف می کردی تا حل شود . مثل روزگار . تمام جدول را حل می کردم . صفحه آخرش هم عکس کلاغی بود که تا نگاهش می کردم شروع می کرد به پرواز کردن روی تابلوهایم . و روی تابلوی آخرم با خنجری آفریقایی که دسته ی آن از عاج ماموت تنهایی بود - می کشتمش . و با صدای چکیدن خونش درون جام - پیپ انگلیسیم را روش می کردم و از پنجره طلوع خورشید را که دزدکی به خلوتم سرک می کشد نگاه می کردم .
ای کاش .
ممنون که سر زدی این کاره!!!!!
یا علی مدد
از اینکه پیش آمدید صد صفا.مطالب شما هم خیلی عالی هست.کاش نظر اختصاصی راجع به مطالب بدهید.و در ضمن سایت رسمی در دست ساخت است.انشاالله به زودی آپلود میشود.
دیوونه نشی
باسلام
بامطلب موسیقی بروزم
ممنون که سر زدی
موفق باشی
شعرات قشنگ بود
عاشقتوم فلانی