آیا می توانی پیدا کنی کسی را که حداقل همه ی آدم های دنیا را یک بار دیده باشد؟
درهمین پیاده رویی که هر روز عرض آن را طی می کنی ، ممکن است در هر لحظه از میان عابران( که تو هم یکی از آنها هستی ) ، پیر مردی با قدی نسبتا کوتاه و موهای کم پشت کاملا سفید ، و قدی متوسط، با صورتی چروک و تراشیده ،چروکهایی با خطوط خشن ( به تعداد سالهای عمرت)،با لبخندی گرم ، جلوی تو را بگیرد. ( لحظه ای متوقفت کند )
و با صدایی آشنا بپرسد : ببخشید ، شما عینک منو ندیدید؟
در نگاه اول ، به صورت او خیره می شوی ، آشناست ، خیلی آشنا . اما عینکی بر صورت او نمی بینی . شاید همان اول جوابش را ندهی و بی اعتنا از کنارش رد شوی . اما شاید هم جز آدم های با هوش باشی ، در آن صورت فکر می کنی عینکش را جایی همین حول و حوش زمین انداخته باشد . روی زمین ، در میان جمعیت به دنبال عینک می گردی . شاید هم در همین حالت فکر کنی : شاید اصلا عینکش را در خانه اش جا گذاشته باشد ! آخه آدم های پیر خیلی فراموش کارند . وقتی از جستجو خسته و ناامید می شوی، و وقت هم نداری .نگاهی به پیر مرد می کنی .
چهره ی آشنایش، دوباره یادت می اندازد فکر کنی . من کجا اینو دیدم؟
اما هنگامیکه عینکش را از روی صورتت بر می دارد حتما تعجب خواهی کرد ! و حتی متعجب تر هنگامیکه ( از آن لحظه به بعد )دیگر او را نمی بینی !! در میان این جمعیت . حتی در روزهای دور و نزدیک . اما در مورد آشنایی چهره اش شاید درگیری ذهنی ماندگاری پیدا کنی . شاید در روزهای دور و نزدیک !!! |