تو گناه داری

 زمستونه .
چه بوران سنگینی.
خواب روی تنه ی جنگل یادگاری نوشته.
 اما تو داری جوونه می زنی .
تمام این هیچ رو ببین !
همه خوابن .


 بیست و چند زمستونه که تو نختم !.
 تو گناه داری!
باید می خوابیدی .
زیر لایه های آوار سرما.


نگران نباش .
اصغر رو فرستادم ده اِ پائین - یک گالن گازوئیل بیاره .
می خوام بریزم پات !