زمستونه . چه بوران سنگینی. خواب روی تنه ی جنگل یادگاری نوشته. اما تو داری جوونه می زنی . تمام این هیچ رو ببین ! همه خوابن .
بیست و چند زمستونه که تو نختم !. تو گناه داری! باید می خوابیدی . زیر لایه های آوار سرما.
نگران نباش . اصغر رو فرستادم ده اِ پائین - یک گالن گازوئیل بیاره . می خوام بریزم پات ! |