من خودم شخصآ از فرهنگسرا خیلی خاطره های زیبا دارم . مخصوصآ سالن تئاترش که برای چند بار روی سن اون بازی کردم . زندگی کردم و جایزه گرفتم . تئاتر دیدم . فیلم تماشا کردم . اجرای زنده موسیقی شنیدم . در کلاسهای آموزشیش شرکت کردم .
اما اینها هیچ اهمیتی نداره . شما هم اگه داشته باشی اهمیت نداره . چون هنر و هنرمند در اینجا هیچ اهمیتی ندارن . هنرمند ها یه مشت آدمهای معلوم الحال و مالیخولیا هستند که با خودشون درگیری دارن. اون فرهنگسرا هم یه پاتوق بی مصرف بیشتر نبود. یا شاید هم دیوونه خونه که این افراد معلوم الحال اونجا جمع بشن .پس بهتر که خراب شد و ما هم باید به راه راست هدایت بشیم .
ناخدای عزیز !!!
همانطور که گفتی ( خاطره ) هادی گفت :خانه نوستالوژی ما . بدجوری دلم گرفته ۵ سال در آن فرهنگسرا زندگی کردم . با مطلبی در همین مورد به روزم .
آقا شما با اون ناخدای قبلی نسبتی تهستن ؟؟؟!!!
چهره تون آشنان نافهمیدم کجا بهتا امدیدن.
سلام خونه نو مبارک ....مطلبت هم خیلی جونن خدا به مه هدایت بکنت ....رگ پیشونی همه .....
قالبت مث خودت جونن .با عکسهای تخریب فرهنگسرا به روزم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ به روزم ...
سلام بهزاد جان . ممنونم که سر میزنی. در ضمن طراحی جدید وبلاگت هم خیلی عالی شده . دست مریزاد . از اینکه می بینم شما دغدغه بیشتری در مورد فرهنگ و هنر دارید هم خوشحال میشم و هم خودم احساس کم کاری میکنم و خودمو سرزنش میکنم . موفق باشی دوست خوبم