خیلی از ما ها ، خیلی احساسات و عواطف داریم . و خیلی از ما ها ، بنا به هر دلیلی ( که بیشتر به خانواده و محیط تربیتی بر میگرده ) در ابراز احساساتمون به صورت خالص مشکل داریم . در صد زیادی از این مشکل بر میگرده به عدم اعتماد و در صد زیادی هم دوباره به محیط .
با ورود اینترنت به زنبیل فرهنگی خانواده های ایرانی ، خیلی از ما ها ، فرصت اون رو پیدا میکنیم با استفاده از تکنولوژی که دنیا رو میچرخونه ، اقدام به چرخوندن احساساتمون بکنیم . حالا اگر آماتور باشیم چت میکنیم . اگر مینی حرفه ای باشیم وبلاگ میزنیم . و اگه حرفه ای باشیم ، عضو گروههای دوست یابی می شیم و اگر سوپر حرفه ای باشیم تمام جیب خودمون یا بابا ی بدبخت رو میزنیم به احساسات و ساخت سایت ( گور پدر ضرر رو کرده ) ، اون هم با تریپ لاو .
اگر هم نداشته باشیم چه سواد چه فرهنگش رو میریم یه موتور سی جی می خریم . سرش رو لوک ( تک چرخ ) میکنیم . یا دست به دامن رنگ فشاری میشیم . یا خود کشی مصنوعی
بعد از مدتی یکی پیدا بشه یا نشه ٬ وصل و جدا بشه ، خدا میدونه . اما صرف این همه وقت و هزینه بیشتر از مطالعه یک کتاب یا مطلب ساده روانشناسییه ؟ مطالبی که شاید مسیر زندگی مون رو صد و هفتاد هشتاد درجه بچرخونن .به من نگین عاشق نشدی نمی فهمی . من خودم از اون کله خرابهای عشقم ٬ اما فکر میکنم بهتر از اینه که همه اشکامونو پای مانیتور پست کنیم تو بلاگ که آخرش یه کامنت تبلیغاتی حرومش کنن .
این فیلم برای به دست آوردن دل کسی نیست .
تهیه کننده و کارگردان و تدوین گر و دکور و گریم و همه چی : یکی از دوستان
بازیگران : من و سیاورشن و کامیرا و بر بچه های خودمون
ژانر : جنایی پلیسی انتقام جویانه
سیاورشن در یکی از صحنه ها
این فیلم محصول پردازشهای ذهن یکی از دوستانه که در اون باندی مافیایی به ظاهر تشکیل میشه که هدفش خراب کردن ذهن های نوشکفته و تحت انحصار در آوردن همه معلومات و مجهولات جوانان جنوب مخصوصآ وبلاگ نویس ها ست . افراد این گروه آدمهای خشنی هستند و جلساتشون رو در یکی از باشگاههای بیلیار شهر زیر دود سیگار برگ برگزار میکنند.و مطلقآ کسی رو میون خودشون راه نمیدن . و با نقشه ها و طرح های موزیانه قصد دارن کاسبی را بیندازند و کسب شهرتی بکنند . قافل از این که ...( ادامه دارد )ا
من ( در حال فرار با لپ تاب ام ) و یکی از پلیس ها در روی اسکله پشت شهر