لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

گفتمان با جاشو های لنج

ناخدا : ها جاسم . چه احوال . خوبی ؟
جاسم : به به ناخدای عزیز .  چه عجب یادی از ما کردی. آفتاب از کدوم طرف در اومده ناخدا ؟
ناخدا : باز شروع کردی جاسم !
جاسم : ببخشید ناخدا . عادت کردیم دیگه !
ناخدا : اومدم نظرت رو در مورد گرما بپرسم . ولی تو رو جون هر کی میپرستی مثل آدم یواش یواش بدون استفاده از فحش و متال و غیره مثل یه جاشوی خارجی . با کلاس نظرت رو بگو. امام من میدونم که تو آدم نمیشی . ولی خوب بگو .
جاسم : نه بابا نترس ناخدا . یادته  دو بار  با هم پیش کشتی های آمریکایی غرق شدیم . من اون موقع میترسیدم . ولی تو گفتی نترس .ناخدا.ها ؟ یادت اومد توی دهنه عمان یادت اومد ؟ اون موقع تو از موج و طوفان نترسیدی . حالا از حرف های من میترسی ؟
ناخدا : آخه هم سر خودت رو بر باد می دی هم لنج ما رو ! خوب حالا نظرت رو بگو
جاسم : این دفعه با دفعه های قبل فرق میکنه !
ناخدا : چه فرقی ؟
جاسم : فرقش اینه که این دفعه به جای ناله و انتقاد میخوام محاسنات گرما رو براتون بشمارم .
ناخدا : به به !!خیلی کاره ! نه بابا . مثل این که آدم شدی
جاسم : نظرم اینه که برای ما هیچ چیز مثل گرما نمیشه !
ناخدا : نه مثل این که اشتباه کردم . تو همون جاسم خودمونی . عوض نشدی
جاسم : خب معلومه دیگه .کار و کاسبی ما شروع میشه.میریم دریا . گاریز و سارم و ... بگیریم (همه این ها ماهی ان )
ناخدا : خوب دیگه چی  ؟
جاسم : ظهر که میریم خونه  . غذا همیشه ماهی برشته است (یه چیزی تو مایه های ماهی دودی )
ناخدا : خوب
جاسم : خوب . هر روز عصر میریم برای گرفتن سینگو (همون خرچنگ خودمون )دیه هر روز پسین بعد از خواب ظهر سینگو موخوریم.
ناخدا : تموم شد ؟
جاسم : نه ! تازه بعدش موقع خرما و انباست. و بعدش هم هندوانه  . و بعدش هم موقع پریدن توی آب دریا از روبروی بازار مرجان به همراه تمام جاشوها !!و مسابقه شنا تا بازار شهرداری به شرط یه واک من سونی های فای!!!و از اون گذشته اگه گفتی ناخدا ؟
ناخدا : چی رو ؟
جاسم : نوبت اظافه شدن یه مسافر جدید به لنجه
ناخدا :  مسافر اصا فی کیه دیگه ؟مگه این لنج اتوبوسه خط واحد شهر نمایشه ؟
جاسم : ناخدا مثل اینکه تو باغ نیستی ها !بابا موقع به دنیا اومدن بچه همون گاویه که نصف عکسشو گرفته بودییه.
ناخدا : ا . آها یادم اومد .خوب که گفتی برم براش شیر خشک و پوشاک و شورت گره ای بخرم. . وقتی میریم دریا گاریزی. اون دیگه گرسنه نمونه
خدا حافظ

آب و فاضلاب و جاسم شاکی و سگ مرده هفت ساله !!!

سلام . ببخشید . خیلی وقته چیزی ننوشته بودم . کار و گرفتاری دیگه ما هم باید خرج خودمون رو در بیاریم یا نه ؟// جاسم دورباره رفته به سطح شهر و براتون گزارش تهیه کرده . این شما و این هم جاسم خان شاکی:
فاضلاب شهر به گریه افتاده است !
اصلا معلوم هست این مسئولسن اراده آب و فاضلاب ما دارن چهکار میکنن؟یا قلیون میوه ای با ماست موسیر و چیپس میخورن  یا دارن ....(سانسور شده).آخه یکی نیست بگه پدرت خوب ، مادرت خوب این هم شد کار آخه؟ خدا رو خو ش مییاد ما تو این گرمی بدون آب بمونیم بعد یه ناخدا دیگه لنجش رو با آب بشوره ؟!! حالا این به کنار شما بر و بچه ها اگه کسی ، آشنایی  یا پارتی توی این اداره  دارین بابا جون مادرتون یه ندایی بهشون بدین عقلا هفته ای یه بار نه ، لا اقل ماهی یه بار یه سری به این جو های آب و فاضلاب سطح شهر  بزنن . به خدا مردیم از بوی لنج های کباب شده ، برای بعضی ها عادی شده اما برای ما که می ریم اون ور آب شهر های  دبی ، مسقط و شارجه و خسب و ... رو می بینیم  و الله تازگی که داره هیچ ، گریه مون هم میگیره .اون ورها با این که اونها عرب اند و ما نژاد آریا و نژاد برتر و فلان و ...(از تمام برادران و خواهران عرب ممنونیم ). به خدا آبی که از تو جوهای کنار خیابونشون رو میشه بوی شامپو گلرنگ میده !و از آبی که توی میناب پشت سد جمع شده هزاران بار تمیزتره!. اصلا من نمیتونم یه مثال درست و حسابی بزنم تا شما بفهمین که من چی دارم میکشم . در یک کلام این جو ها بوی سگ مرده هفت ساله میده . نه از هون هم بد تره . یکی یه فکری به حال ما بکنه.

کنسرت گروه (( آوای گامرون ))


کنسرت گروه آوای گامرون ، که به نظر میرسه سبک راک جنوبی رو کار میکنن طبق برنامه قبلی قرار روزهای ۲۷،۲۸،۲۹ ماه جاری (خرداد) در سالن آمفی تئاتر الغدیر برگزار بشه.حتما یه سری برین .
با تشکر از کاکا جواد