لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

من و سیب و روزگار

 

تازه یادم می آید همه اش بچه بودم ! همه دنیای من خلاصه می شد به بازی های کودکانه در کوچه ای خنک شده از گرمای تابستان جنوب . کنار همبازی های ساده دلی که هر کدامشان گوشه ای از دنیا را نگه داشته اند . و تمام آرزو های من . که خلاصه می شد در یک گاز کوچک از سیب سرخ بالای درخت همسایه . آنجا که گنجشکان با هم آشتی و صورت روزگار را کثیف می کردند . روزگاری که همیشه زیر درخت با کلاه کاغذی ، نگهبانی می داد و شوهر پیر زن همسایه بود . پیر زنی که آنقدر مهربان بود که روزگار با او کاری نداشت و می گذاشت آرام زندگی کند .

عصر ها که ما در کوچه بازی می کردیم . روزگار به سیب در خت خیره می شد و تعجب می کرد که چرا دستش نمی رسد تا آن را بچیند . حتی خود سیب هم با اینکه خیلی وقت ها بود رسیده بود نمی افتاد . پدرم هم یادش نمی آمد کِی به همسایگی آنها آمده ایم و سیب از کِی سرخ شد .

یک روز تصمیم گرفتم سیب را بچینم که : ...

می گویند :


سیروس کهوری نژاد  ( بازیگر سینما و تئاتر . کارگردان . استاد دانشگاه ) :

آنچه گذشته است، دیگر گذشته

آنچه امروز برایمان مانده، همین است.

زمانی گذشت تا هنرمندی به ظهور برسد و با هر چه هست و بوده است برایمان بخواند.

گاهی دلتنگی هایمان با صدای او تسکین یافته و شفا گرفته ایم.و امید یافته ایم برای زندگی با هم بودن،زیستن، برای حضوری دیگر و این حضور شاید ترانه ای دیگر باشد.

امروز با هم ، دست در دست هم ، با صدای هم میخواهیم برای او بخوانیم ، دعایی تا او بشنود ، نیرو بگیرد و بار دیگر برخیزد.

 

سیروس کهوری نژاد از تمامی مردم برای او تقاضای دعا دارد و میخواهد برای او ترانه ای بخواند.

 

 

بهروز حبیب زاه ( نوازنده . خواننده . آهنگساز ):

ناصر عبداللهی، بی شک الگوییست بزرگ برای تمامی اشخاصی که در عرصه موسیقی، نه تنها در استان هرمزگان بلکه در تمامی نقاط ایران مشغول به کار هستند. ( البته از نظر کارکتر هنری )

شخصیتی با توانایی و پشت کار بسیار بالا، تا آنجا که توانست  سبکی تازه وارد موسیقی کند. تا آنجا که به عنوان یک هرمزگانی و برای اولین بارتوانست در انگلستان کنسرتی با شکوه برگذار کند.

چون صدایش از دل برامد، بر دلهامان نشست. در شادی و غمهامان با صدایش با ما بود... . پس بیایید ما نیز از صمیم قلبمان، برایش دعا کنیم تا، به امید حق شِفا یابد.

 

شما هم بگوئید :

 نظرات ٬ خاطرات ٬ یادداشت ها و حرف های خود را در مورد ناصر می توانید در گروه جنوبی ها ثبت کنید .

 

 

ناصر عبداللهی

ناصر عبداالهی ٬ خواننده و هنرمند بندر عباسی در حال حاضر در وضعیتی دشوار بین ما و آنطرفی ها دست و پا می زند .جایی که فقط  (( باز هم یک هنرمند هست و باز هم یک خدا )) .  با توجه به بیماری خطرناکش در حال حاضر در بیمارستان شهید محمدی بندر عباس بستری و در حالت کماست . نمی دانم آیا واقعا دعا می تواند کاری از پیش ببرد ؟ یا اهدای خون یا علم پزشکی . به هر حال ظاهرا دیگر ناصر را نخواهیم داشت . و این می تواند جای خالی بزرگی باشد برای جامعه هنری بندر عباس و هرمزگانی که طی سالهای اخیر در مورد هنرمندانش بسیار بد آورده .

ناصر اولین یا از معدود کسانی بود که به پایتخت راه یافت و کارهایش به عنوان سمبلی از موسیقی پاپ جنوب در دل مردم نشست . بطوریکه در مدت زمانی کوتاه با آلبوم (( دوستت دارم )) به صدر جدول موسیقی پاپ ایران رسید و نامش در خاطره ها ماندگار شد . با این وجود اصالت و رد پایی از جنوب و بندرعباس در کارهایش دیده می شد . خیلی از همشهریهایش شاید نظر مثبتی در مورد کارکتر غیر هنر وی نداشته باشند ٬ اما نگرش و خلاقیت و اصالت کارهایش را نمی توانند انکار کنند .


نظرات ٬ خاطرات ٬ یادداشت ها و حرف های خود را در مورد ناصر می توانید در گروه جنوبی ها ثبت کنید .

نوشته ای در همین مورد در وبلاگ سیاورشن