لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

لنج

کلمات کوچک شناور در خیال های بزرگ

تازه چه خبر ؟

والا خبر های  جدید براتون زیاد دارم. اول اینکه بالاخره یه چیزهایی داره اتفاق می افته  که میتونه امیدوار کننده باشه .از جمله همین وبلاگ دوست یابی برای بر و بچه های بندر که لینکش رو همین بغل سمت راست گذاشتم. حتما یه سری بزن ! ضرر نمی کنی !
دوم این که هوای بندر دیگه کم کم داره گرم میشه! سوم اینکه دیش های اینترنت رو جمع کردن و روی خط های مخابرات فیلتر گذاشتن . چهارم اینکه یه کارمند بانک بیچاره سر هیچ و پوچ توی شعبه بانک ملی بازار زیتون به قتل رسید (خدا بیامرزتش ) و ...  . آخر اینکه میخوام یه سر و سامونی به این لنج نو بدم .اگه راهنماییم کنین ممنون میشم .

بلاگ اسکای

خدا رو شکر که ای لنج ما هم تعمیر شکه. الان دگه فکر اکنم جوون جوون بودن. شروعی دوباره هم لذت بخشن.شروعی بی پایان !

زیارت شاه شهید (قسمت دوم)

سلام ، تا کجا رسیدیم؟ تا جایی که مردهای جزیره خواستن اون مرد رو از بین ببرن و بکشنش.مرد گفت: من رو میتونین بکشین ولی قبل از اون از شما یه خواهشی دارم ، و اون هم اینه که به من اجازه بدین که قبل از مرگ دو رکعت نماز بخونم. مرد ها هم که همه با دین و معتقد بودند گفتند باشه . مرد شروع کر به نماز خواندن ، در همان محل ،یعنی بالای اون تپه.و پس از تمام شدن نمازش . همونجا غیب شد !!! از اون روز به بعد اون مکان به یه جای مقدس برای بر پایی جشن ها و مراسم های مذهبی و خواندن دعا و نیایش مبدل شده و اونجا زیارتی رو بر پا کردن به نام شاه شهید . (این مطالب رو خودم تحقیق کردم و از صحت اون اطمینان کامل ندارم اگر شما هم نظری در این رابطه یا مطلب کاملتری دارین میتونین در این مورد نظر بدین )