چقدر سخته توی زندگی ماشینی امروز مثل آدم وبلاگ رو اداره کنی . از تمام دوستانی که دنباله داستان ور پیگیری میکنن پوزش میطلبم . اصاصی . به زودی ادامه ماجرا هم رخ خواهد داد .
۱. مگه جایی رفته بودی ؟ ۲. آقا اگه نمی تونی وبلاگ رو اداره کنی سرقفلی رو بفروش و خیالت رو راحت کن. این کارا یعنی چی ؟ ۳. خلاصه بار آخرت باشه! برای اینکه اصاصی ببخشیمت مجبور هر روز ۳۱ بار به وبلاگ هایی که زیر ۱۰۰۰ نفر بازدید کننده دارن سر بزنی و به ۳۱ نفر دیگه هم توصیه بکنی تا کنتور وبلاگ ها بیشتر نشون بده! و حال تو هم اصاصی جا بیاد تا دیگه کسی رو معطل نکنی .
اول! .............. آهان یعنی ادامه داستان هنوز در ذهن مبارک جنابعالی اتفاق نیفتاده ؟ خوب همه رو سر کار گذاشتی ! خوشم اومد !
۱. مگه جایی رفته بودی ؟
۲. آقا اگه نمی تونی وبلاگ رو اداره کنی سرقفلی رو بفروش و خیالت رو راحت کن. این کارا یعنی چی ؟
۳. خلاصه بار آخرت باشه! برای اینکه اصاصی ببخشیمت مجبور هر روز ۳۱ بار به وبلاگ هایی که زیر ۱۰۰۰ نفر بازدید کننده دارن سر بزنی و به ۳۱ نفر دیگه هم توصیه بکنی تا کنتور وبلاگ ها بیشتر نشون بده! و حال تو هم اصاصی جا بیاد تا دیگه کسی رو معطل نکنی .
سلام / بابا از تو دگه بعیدن ... انتظار مونهسته به مردم سر کار بنسی !
ادامه ی کدوم داستان؟ بچه هه یا مافیا؟!!!
می گم ! اصلاْ یه مسابقه بزار ببینیم ر کسی ادامه این داستان رو چطوری تو ذهنش تموم می کنه ؟
سلام
من که داستانتو تا حالا نخوندم ولی داستان بعدی تو می خونم اگه بنویسی...
به من هم سری بزن
بای
پوزش نطلبیده مراده!
az bander va banderi bega na hazyan movafagh bebi
به زودی یعنی چند سال دیگه؟
سلام. بعد از ۱۰ روز یه تیکه اینترنت گیرم اومده . همین رو هم فقط می تونم کامنت بزارم اینجا . به زودی تمومه استان . و لی حتما ادامه رو دنبال کنید
سلام
با با ایول یه سری هم به ما بزن .
منتظر نظرت هستم بای
اساسی نه اصاصی
همون که این گفت!
بروزم
سلام خوبی ناخدا؟رفته بودی ماهیگیری؟!
داستانت برام عجیبه اما خب منتظر بقیه اش هستم!
به من هم سر بزن ..موفق باشید.
من به روزم . زیبا بود
لنجت لاحم بودن.